ای باده ی نوشین نگشایی دل ما را
مشکل که کسی چاره کند مشکل ما را
هر چند که موری به کم آزاری ما نیست
آزار دهد هر که تواند دل ما را
هر خنده ی ما شمع صفت مایه ی اشکی ست
با گریه سرشتند تو گویی گل ما را
پروانه پرسوخته را بیم شرر نیست
از برق چه اندیشه بود حاصل ما را
از سینه برانگیز رهی شعله ی آهی
شاید که شبی گرم کنی محفل ما را...
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: