خدایا!

فانوست را کمی پایین تر بگیر،

جاده ای که در آن قدم نهاده ام،تاریک است.

انتهایش را نمی دانم چیست،

میترسم انتهایش بن بست باشد...

تو را به مهربانیت سوگند!

فانوست را کمی پایین تر بگیر تا

روشنی بخش راه نا مشخصم باشد.

نمی خواهم بی فانوس تو به جایی برسم که

برگشتنم دشوار گردد و پشیمان شوم.

ای مهربانترینم!

من اکنون سخت به نور فانوست محتاجم...

 

 

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 14 تير 1394برچسب:فانوس, | 22:19 | نویسنده : مریم |

دوست داشتن شما خرج دارد،

دل مایه دار میخواهد!

و دل ،در سحرهاست که مایه دار میشود.

یا صاحب الزمان!...

نمیدانم کدامین سحر،در کدامین نقطه ی هستی

به سجاده ی عشق مینشینید...اما

مهم نیست...

مهم آنست که میدانم در سجده هایتان،

برای مایه دار شدن ما چه بی تابید و

چقدر چشمانتان بهاری میشود...!

آقا دستمان تنگ است...!

در این بهار دلدادگی دعا کنید که زودتر مایه دار شویم.

و مایه دار شدن مان به ظهور بیانجامد...

سلام دوست منتظر من!

آدینه ات آکنده از شادمانی و سرور،

رفتارت زمینه ساز ظهور،و کامت از دعای خورشید

پنهان،سرشار از شراب طهور باد...

( استاد چوپان)

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 5 تير 1394برچسب:امام زمان,, | 11:45 | نویسنده : مریم |

حسین بن منصور حلاج را در ظهر ماه صیام ،

از کوی جذامیان گذر افتاد.جذامیان به ناهار مشغول بودند و

به حلاج تعارف کردند.

حلاج بر سفره ی آنها نشست و چند لقمه بر دهان برد.

جذامیان گفتند:دیگران بر سفره ی ما نمی نشینند و از ما

می ترسند،

حلاج گفت:آنهاروزه اند و برخاست...

غروب هنگام افطار حلاج گفت:

خدایا!روزه ی ما را قبول بفرما.

شاگردان گفتند: استاد! ما دیدیم که تو روزه شکستی.

حلاج گفت:ما مهمان خدا بودیم.روزه شکستیم،اما دل نشکستیم...

(آن شب که دلی بود به میخانه نشستیم

آن توبه ی صدساله به پیمانه شکستیم.

از آتش دوزخ نهراسیم که آن شب

ما توبه شکستیم ولی دل نشکستیم...)


 


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 29 خرداد 1394برچسب:توبه,دل, | 12:11 | نویسنده : مریم |


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 27 خرداد 1394برچسب:ماه رمضان, | 13:55 | نویسنده : مریم |


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 25 خرداد 1394برچسب:دارایی,, | 23:11 | نویسنده : مریم |

وقتی میشود دقایق عمرت را با آدمهای خوب بگذرانی،

چرا باید لحظه هایت را صرف آدمهایی کنی که یا دلهای کوچکشان

مدام درگیر حسادت ها و کینه ورزیهای بچه گانه اند،

یا مدام برای نبودنت،برای خط زدنت تلاش می کنند؟

نه؟همیشه جنگیدن خوب نیست.

این روزها فهمیده ام برای اثبات دوست داشتن،

برای بدست آوردن دل آدمها،برای اثبات خوب بودن،

نباید جنگید.

بعضی چیزها وقتی با جنگیدن بدست می آیند،

بی ارزش می شوند...این روزها نسخه ی فاصله گرفتن را می پیچم

برای هر کسی که رنجم می دهد.

..

این را با خود تکرار می کنم و می بخشمشان...

نه بخاطر اینکه مستحق بخششند

تنها به این خاطر که (من) مستحق آرامشم...

 

 

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 22 خرداد 1394برچسب:بخشش,آرامش, | 11:34 | نویسنده : مریم |

اگر مستضعفی دیدی،

ولی از نان امروزت،به او چیزی نبخشیدی،

به انسان بودنت شک کن!

اگر چادر بسر داری،

ولی از زیر آن چادر،به یک دیوانه خندیدی،

به انسان بودنت شک کن!

اگر قاری قرآنی،

ولی در درک آیاتش،دچار شک و تردیدی،

به انسان بودنت شک کن!

اگر گفتی خداترسی،

ولی از ترس اموالت،تمام شب نخوابیدی،

به انسان بودنت شک کن!

اگر هر ساله در حجی،

ولی از حال همنوعت،سوالی هم نپرسیدی،

به انسان بودنت شک کن!

اگر مرگ کسی دیدی،

ولی قدر سری سوزن،ز جای خود نجنبیدی،

به انسان بودنت شک کن...


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 1 خرداد 1394برچسب:انسان بودن, | 12:45 | نویسنده : مریم |

قلمم راست بایست!

واژه ها...گوش بفرمان قلم!

همگی نظم بگیرید،مودب باشید!

صاحب شعر عزیزیست بنام(مادر)

امشب از شعر پرم،کو قلم و دفتر من؟

آنقدر وسوسه دارم بنویسم که نگو...

تک و تنها و غریبم!تو کجایی مادر؟!

آنقدر حسرت دیدار تو دارم که نگو...

بسکه دلتنگ توام از سر شب تا حالا...

آنقدر بوسه به تصویر تو دادم که نگو...

جان من حرف بزن!

امر بفرما مادر!...

آنقدر گوش بفرمان تو هستم که نگو...

کوچه پس کوچه ی این شهر پر از تنهاییست

آنقدر بی تو در این شهر غریبم که نگو...

مادر ای یادتو آرامش من!

امشب از کوچه ی دلتنگی من میگذری؟

جان من زود بیا!

بغلم کن مادر...!

آنقدر حسرت آغوش تو دارم که نگو...

گفته بودی : فرزندم!عاشق اشعار توام

ای به قربان تو فرزند!بیا دلتنگم

آنقدر شعر برای تو بخوانم که نگو

مادرم...مادر خوبم بخدا دلتنگم.

روبه رویم بنشینی کافیست...

همه دنیا به کنار...

تو که باشی مادر!دست و دلبازترین

شاعر این منطقه ام...

آنقدر واژه بپای تو بریزم که نگو...

گرچه از دور ولی،دست تو را می بوسم...

نه شعار است نه حرف!

آنقدر خاک کف پای تو هستم که نگو...

 

مادرم روحت شاد...

 


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 21 فروردين 1394برچسب:مادر,,, | 9:56 | نویسنده : مریم |

میان پرواز تا پرتاب،...

تفاوت از زمین تا آسمان است.

پرواز که می کنی،آنجا می رسی که خودت می خواهی

پرتابت که کنند،

آنجا می روی که آنها می خواهند...

پس

پرواز را بیاموز...

 


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 13 فروردين 1394برچسب:پرواز,پرتاب, | 18:33 | نویسنده : مریم |

من برای دستانتان دعا می کنم،

تا در دستان کسی قرار گیرد که گرمای دستانش،

آرامش بخش روحتان باشد...

برای قلبتان دعا می کنم

تا برای کسی بتپد که

لیاقت خوبیهایتان را داشته باشد...

برای خودتان نیز دعا می کنم تا خودتان باشید.

و برایتان میخواهم زیر باران عاشقانه های خدا

خیس ترین باشید...!

دعا می کنم تا موفق ترین باشید.

و بهترینها برایتان باشد.و

امسال بهاری ترین سال زندگیتان باشد...

 

دوستان گلم عیدتون مبارک

 

 

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 1 فروردين 1394برچسب:عید نوروز,, | 9:34 | نویسنده : مریم |

ای کاش ...

فردا که از خواب بیدار می شویم،

زندگی یک رنگ دیگر باشد...

همرنگ آرزوهایمان...

 

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 14 اسفند 1393برچسب:آرزو,رویا, | 21:2 | نویسنده : مریم |

 

و اسفند شد...

دوست داری بی محابا مهربان باشی.

تازه می فهمی

مهربان بودن چه آسان است،

با تمام چیزها

از سنگ تا انسان...


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 1 اسفند 1393برچسب:اسفند,مهربان, | 14:47 | نویسنده : مریم |

اگر جای دانه هایت را که روزی کاشته ای

فراموش کردی،

باران روزی به تو خواهد گفت کجا کاشته ای...

پس خیر را بکار!

بالای هر زمینی...

و زیر هر آسمانی...

برای هر کسی...

تو نمی دانی کی و کجا آن را خواهی یافت!!

که کار نیک هر جا که کاشته شود،به بار می نشیند...

 

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 29 دی 1393برچسب:نیکی,کاشتن, | 20:26 | نویسنده : مریم |

خوشا بحال دل بی شکیب بعضیها

هزار غبطه بحال عجیب بعضیها

نمی رود ز سر این پرنده ی قفسی

خیال بال و پر دلفریب بعضیها

قنوت وتر...سحر...در جوار شش گوشه

طبیب حاذق درد غریب بعضیها

نصیب همچو منی،مهر تربت و حسرت

برات کرببلا،هی نصیب بعضیها

دلم شکسته خدایا!مرا اجابت کن

به حق حرمت امن یجیب بعضیها

به همنشینی پاکان کربلا رفته

گرفته چادر من،بوی سیب بعضیها...

 

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 21 آذر 1393برچسب:شش گوشه,, | 11:45 | نویسنده : مریم |

    منم زیبا که زیبا بنده ام را دوست میدارم
تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید
تورا در بیکران دنیای تنهایان
رهایت من نخواهم کرد
رها کن غیر من را آشتی کن با خدای خود
تو غیر از من چه میجویی؟
تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟
تو راه بندگی طی کن عزیزا من خدایی خوب میدانم
تو دعوت کن مرا با خود به اشکی .یا خدایی میهمانم کن
که من چشمان اشک الوده ات را دوست میدارم
طلب کن خالق خود را.بجو مارا تو خواهی یافت
که عاشق میشوی بر ما و عاشق میشوم بر تو که
وصل عاشق و معشوق هم،اهسته میگویم، خدایی عالمی دارد
تویی زیباتر از خورشید زیبایم.تویی والاترین مهمان دنیایم
که دنیا بی تو چیزی چون تورا کم داشت
وقتی تو را من افریدم بر خودم احسنت میگفتم
مگر ایا کسی هم با خدایش قهر میگردد؟
هزاران توبه ات را گرچه بشکستی.ببینم من تورا از درگهم راندم؟
که میترساندت از من؟رها کن ان خدای دور
آن نامهربان معبود.آن مخلوق خود را
این منم پروردگار مهربانت.خالقت.اینک صدایم کن مرا.با قطره اشکی
به پیش اور دو دست خالی خودرا. با زبان بسته ات کاری ندارم
لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم
غریب این زمین خاکی ام.آیا عزیزم حاجتی داری؟
بگو جز من کس دیگر نمیفهمد.به نجوایی صدایم کن.بدان اغوش من باز است
قسم بر عاشقان پاک با ایمان
قسم بر اسبهای خسته در میدان
تو را در بهترین اوقات اوردم
قسم بر عصر روشن ، تکیه کن بر من
قسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نور
قسم بر اختران روشن اما دور، رهایت من نخواهم کرد
برای درک اغوشم,شروع کن,یک قدم با تو
تمام گامهای مانده اش با من
تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید
ترا در بیکران دنیای تنهایان رهایت من نخواهم کرد

 



برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 9 آذر 1393برچسب:بنده,خدا, | 20:34 | نویسنده : مریم |

دنیا بزرگ است اما،

بزرگ، کسی ست که با مهربانیش در یادها ماندگار میشود.

گاهی چه اصرار بیهوده ایست،

اثبات دوست داشتنمان به آدم ها.

معرفت های بی جایمان...

مهربانی کردن های الکیمان...

بها دادن های بیش از حدمان...

تلاش های بی مورد برای حفظ رابطه هایمان...

وقتی برای آدمهای امروزی ،

خوبی و بدی یکی ست.

بیش از حد(حوا) بودن تاوان سنگینی دارد...

وقتی آدمت(آدم) نیست.

 

(شاملو)

 

 

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 5 آذر 1393برچسب:خوبی,بدی, | 20:19 | نویسنده : مریم |

 

از مترسکی سوال کردم:

آیا از ماندن در مزرعه بیزار نشده ای؟

پاسخم داد و گفت:

در ترساندن دیگران،لذتی بیاد ماندنی است.

پس من از کار خود راضی هستم و هرگز از آن بیزار نمی شوم.

اندکی اندیشیدم و سپس گفتم:

راست گفتی من نیز چنین لذتی را تجربه کرده بودم.

گفت: تو اشتباه می کنی

زیرا کسی نمی تواند چنین لذتی را ببرد،مگر آنکه

درونش از کاه پر شده باشد...

 

 

(جبران خلیل جبران)


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 30 آبان 1393برچسب:مترسک,,,, | 19:29 | نویسنده : مریم |

 

 

 

 

مرتضی جان!

                     روحت شاد...

با بهترین های خداوند همنشین باشی.

 

(برای شادی روحش یه فاتحه بخونیم)

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 24 آبان 1393برچسب:مرتضی,پاشایی, | 20:3 | نویسنده : مریم |

 

 

 

 

 

از همان کودکی،

 

 

اسیر زودباوری هایمان شدیم.

 

وگرنه کدام روباهی پنیر می خورد؟!!


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 20 آبان 1393برچسب:روباه,پنیر, | 21:21 | نویسنده : مریم |

روزگاریســت در این شــهر غــریــب

بین آدمهایــے کہ زِ تنــهایــے خود مــےترسند

وز پسِ آیــنہ از دیدنِ خود مــےترسند،

من تــــو را پــاک تــرین یافتہ ام!

آن قدر پــاک، کہ اگر آب نبود

من تــــو را " آب " صــدا مــےکردم...!

 

 

 

 




برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 18 آبان 1393برچسب:آب,,,, | 20:42 | نویسنده : مریم |

اشتباه می کنند بعضیها

که اشتباه نمی کنند!

باید راه افتاد،

مثل رودها

که بعضی به دریا میرسند

بعضی هم به دریا نمی رسند.

رفتن،

هیچ ربطی به رسیدن ندارد...

 

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 16 آبان 1393برچسب:رفتن,,,, | 10:0 | نویسنده : مریم |

 

 

 

آب را گل نکنید...

 

 

شاید از دور،علمدار حسین ع

 

 

مشک طفلان بر دوش،

 

 

زخم و خون بر اندام،

 

 

میرسد تا که از این آب روان،

 

 

پر کند مشک تهی،

 

 

ببرد جرعه ی آبی به حرم.

 

 

تا علی اصغر بی شیر رباب،

 

 

نفسش تازه شود و

 

 

بخوابد آرام.

 

 

آب را گل نکنید!

 

 

تا که شرمنده نگردد عباس،

 

تا که پژمرده نگردد گل یاس...


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 9 آبان 1393برچسب:آب,, | 11:41 | نویسنده : مریم |

محشر کنار درب جنان داد می زنیم

مردم!ندیده اید که آقای ما کجاست؟

تنها به عشق اوست،که اینجا رسیده ایم

جنت بدون حضرت ارباب بی صفاست

ناگاه جبرییل امین ناله می زند

آقایتان حسین،همان مرد سر جداست

محشر دوباره از غم او سینه می زنیم

آنجا خدا بخیر کند،محشری بپاست...

 

السلام علیک یا ابا عبدالله

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 4 آبان 1393برچسب:ماه محرم, | 21:19 | نویسنده : مریم |

کاش باران بودم...

و غم پنجره را می شستم...

و به هر کس که پس پنجره غمگین مانده،

از سر عشق ندا می دادم

پاک کن پنجره از دلتنگی!

که هوا دلخواه است...

گوش کن باران را

که پیامی دارد.

دست از غم بردار...

زندگی کوتاه است.

باز کن پنجره را

روز نو در راه است...

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 24 مهر 1393برچسب:باران,,, | 13:36 | نویسنده : مریم |

بیا ای نازنین باران!

که تنها تک درخت باغ احساس دلم امشب،

به رویای نوازش های انگشت تو پا برجاست.

بیا ای نازنین باران!

بیابان دلم امشب

هوایی تازه و نمناک می خواهد...

 

 

 

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 17 مهر 1393برچسب:باران,, | 19:43 | نویسنده : مریم |

یک نخ از جامه ی احرام تو،ما را کافیست

نه که ما را،همه ی خلق جهان را کافیست

پسر حضرت نرگس،به جمالت نازم

گوهر مهر تو ما را به دو دنیا کافیست

در منی یا به حرم یا عرفات یا مشعر

لحظه ای یاد کنی از من شیدا کافیست

گر تو راضی شوی از من،همه روزم عرفه ست

نامه ای گر شود از سوی تو امضا کافیست...

 

 

عید قربان بر تمامی دوستان مبارک

 

 

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 13 مهر 1393برچسب:عید قربان, | 9:15 | نویسنده : مریم |

آن چنان آلوده ست

عشق غمناکم با بیم زوال،

که همه زندگیم می لرزد...

چون تو را می نگرم،

مثل اینست که ازپنجره ای

تک درختم را سرشار از برگ،

در تب زرد خزان می نگرم.

مثل اینست که

تصویری را

روی جریان های مغشوش آب روان می نگرم...

(فروغ فرخزاد)

 

 

 

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 2 مهر 1393برچسب:پاییز,, | 20:22 | نویسنده : مریم |

هر چند حال و روز زمین و زمان بد است

یک تکه از بهشت،در آغوش مشهد است

حتی اگر به آخر خط هم رسیده ای

آنجا برای عشق،شروعی مجدد است...

با عرض سلام خدمت تمامی دوستان خوبم،

خداوند زیارت امام رضا ع رو نصیب این حقیر کرده و مدتی

نیستم و نمی تونم در خدمت دوستان خوبم باشم....

همه تون و دعا می کنم و به یاد همه هستم.

انشاالله قسمت همه بشه..آمین


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 19 شهريور 1393برچسب:امام رضا,, | 13:18 | نویسنده : مریم |

دل من گم شد،اگر پیدا شد

بسپارید امانات رضاع

و اگر از تپش افتاد دلم،

ببریدش به ملاقات رضاع

از رضاع خواسته ام تا شاید

بگذارد که غلامش بشوم.

همه گفتند محال است ولی

دلخوشم من به محالات رضاع...

 

(میلاد مسعود امام رضا ع بر شما مبارک)

 


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 15 شهريور 1393برچسب:امام رضا,, | 17:38 | نویسنده : مریم |

من شکوفایی گلهای امیدم را در رویاها میبینم،

و ندایی که به من می گوید :

" گرچه شب تاریک است ،

دل قوی دار سحر نزدیک است. "

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 12 شهريور 1393برچسب:سحر نزدیک, | 16:53 | نویسنده : مریم |

دلم فـال می خواهــد …
قهــوه … تــاروت … نمی دانــم ؟!
هر چه باشـــد ،
هر چه نقـــش تــو را در این روزهـــــای بــیرنـــگ …
پــــر رنـــگ کنــــد !!!

 


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 11 شهريور 1393برچسب:فال,قهوه, | 14:11 | نویسنده : مریم |

با عرض سلام خدمت تمامی دوستان عزیز!شرمنده از اینکه مدتی نبودم.نت منطقه مشکل داشت.از امروز در خدمت تمامی دوستان هستم...


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 8 شهريور 1393برچسب:, | 22:6 | نویسنده : مریم |

یکی از روزها،همین که پدر وارد خانه شد،مادر از شیطنت ها و بازیگوشی های پسر کوچکشان ناله کرد و شکایت سر داد.پدر که از کار روزانه،خسته و از موضوعی ناراحت بود،فوری شلاقش را برداشت و به قصد زدن پسرش بالا برد.پسر خواست فرار کند ولی دید همه ی درها به رویش بسته است و راهی برای فرار ندارد،برای همین خودش را به سینه ی پدر چسبانید.ناگهان پدر شلاق را رها کرد و فرزندش را با یک دست محکم در آغوش گرفت و با دست دیگر،آرام موهایش را نوازش کرد...

آیا تا به حال به آغوش گرم رحمت و عطوفت خدا پناه برده و مزه ی آن را حس کرده ایم؟(فروا الی الله و لا تفروا منه)(از خشم خدا) به خدا پناه ببرید و از خدا فرار نکنید.البته که خدا بعد از این بازگشت،ابر رحمتش را بر سرمان خواهد بارید،اما وقتی خالصانه خدای مهربان را اطاعت کنیم،جوشش رحمتش بی حساب می شود و ما را از لطف و مهربانی خود سرشار می کند و به ما می فهماند که از فرمانبری ما راضی ست...

(منبع:مجله ی راز)


برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 26 مرداد 1393برچسب:آغوش خداوند,, | 12:44 | نویسنده : مریم |

هوای قریه بارانی ست

                    کسی از دور می آید...

                   کسی از منظر گلبوته های نور می آید.

                                  نگاهش بوی جنگلهای باران خورده را دارد...

                                                                                                             (شمس لنگرودی)

 

                                                   


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 24 مرداد 1393برچسب:یا صاحب الزمان,ادرکنی, | 9:31 | نویسنده : مریم |

آموخته ام که نمی توانم کسی را وادار کنم

دوستم بدارد،اما می توانم خود را به فردی

دوست داشتنی تبدیل کنم.بقیه اش به آن

فرد بستگی دارد...

آموخته ام جلب اعتماد دیگران،همچون ساختن

برج شیشه ای است که ساختن آن سالها طول

 بکشد،اما تخریبش،فقط چند لحظه زمان می برد.

آموخته ام هرچقدر هم یک دوست خوب باشد،

گاهی پیش می آید که به من صدمه بزند

پس باید به حرمت لحظه های خوبی که با هم

سپری کرده ایم،او را ببخشم...

آموخته ام باید به افرادی که دوستشان دارم

احساس خود را بیان کنم،زیرا تضمینی نیست که

تا ابد بتوانم آنها را ببینم.

آموخته ام که هرگز نبایدبه یک کودک بگویم:

(آرزوهایت نشدنی و عجیب و غریب است)

زیرا او تحقیر و سرکوب می شود و

در مسیر نا امیدی قدم می گذارد.

 

 

آموخته ام که نباید داشته هایم را با

بهترین های دیگران مقایسه کنم...

 

 

 

 

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 23 مرداد 1393برچسب:آموخته ام,درس زندگی, | 12:59 | نویسنده : مریم |


 گاهی اوقات،

   

(دلتنگی) هم چیز بدی نیست.

 

باعث می شود

 

به تو فکر کنم،بی آنکه بدانم

 

 

زمان چگونه گذشته است...

 

 

  

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 19 مرداد 1393برچسب:دلتنگی,فکر کردن,, | 22:7 | نویسنده : مریم |

حبابها را دوست دارم...

با تو صادق هستند.

می توانی آن طرفشان را ببینی

دلشان هم برای تو می ترکد،

وقتی غصه داری...


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 16 مرداد 1393برچسب:حباب,غصه,ترکیدن, | 22:59 | نویسنده : مریم |

(خوشی) با  (خوبی)بسیار تفاوت دارد.

گاهی بخاطر خوبی ها،باید از خیلی خوشی ها گذشت.

 

زندگی مثل جدول کلمات متقاطع است.

برای حل مسائل آن باید اول سراغ مسائل کوچکتر رفت.

گاهی مسائل بزرگتر،خودبه خود حل می شوند،

گاهی مسائل نقاط تلاقی دارند،گاهی هم به هم وابسته اند.

 

مراقب جمله ی(خوب آخرش که چی؟)باش!

بسیاری از آدمها،با همین عبارت ساده،

از انجام خیلی کارهای بزرگ منصرف شده اند.

 

 

هر شب بدون هیچ اطمینانی از اینکه فردا هم

بیدار خواهیم شد،برای فردایمان برنامه ریزی

می کنیم و این یعنی(امید)...

 

 

 

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 16 مرداد 1393برچسب:نکته های آموزنده,امید,زندگی, | 22:36 | نویسنده : مریم |

تعداد ،
صورت مسأله را تغییر نمی‌دهد
حدس بزن
چندبار گفته‌ایم و شنیده نشده‌ایم
چندبار شنیده‌ایم و
باورمان نشده است
چندبار ...
پدرم می‌گفت :
پدربزرگ‌ات، دوست‌ات دارم را
یک‌بار هم به زبان نیاورد
مادربزرگ‌ات اما
یک‌قرن با او عاشقی کرد ..



{ محمدعلي بهمنی }

 

 

 

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 10 مرداد 1393برچسب:تعداد,شنیدن,دوست داشتن, | 16:54 | نویسنده : مریم |

 

 

راستی!عقربه ها نامردند.

گفته بودند که بر می گردند،

برنگشتند و پس از رفتنشان،

بی جهت عقربه ها می گردند...

 

 

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 8 مرداد 1393برچسب:عقربه ها,برگشتن, | 17:19 | نویسنده : مریم |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 19 صفحه بعد

.: Weblog Themes By BlackSkin :.