گل من پرنده ای باش به باغ باد بگذر
مه من شکوفه ای باش به دشت آب بنشین
گل باغ آشنایی گل من کجا شکفتی؟
که نه سرو می شناسد نه چمن سراغ دارد
نه کبوتری که پیغام تو آورد به بامی
نه به دست مست بادی خط آبی پیامی
نه بنفشه ای نه جویی نه نسیم گفتگویی
نه کبوتران پیغام نه باغهای روشن
گل من میان گلهای کدام دشت خفتی؟
به کدام راه خواندی؟به کدام راه رفتی؟
گل من راز ما را به کدام دیو گفتی؟
که برید ریشه ی مهر شکسته شیشه ی دل
من این گیاه تنها به گلی امید بسته
همه شاخه ها شکسته
به امیدها نشستیم و به بادها شکفتیم
در آن سیاه منزل به هزار وعده ماندیم
به یک فریب خفتیم....(محمود آزاد تهرانی)
برچسبها:
غنچه با دل گرفته گفت:
زندگی لب ز خنده بستن است
گوشه ای درون خود نشستن است
گل به خنده گفت:
زندگی شکفتن است
با زبان باد راز گفتن است
گفتگوی گل و غنچه از درون باغچه
باز هم به گوش می رسد
تو چه فکر میکنی؟
کدامیک درست گفته اند؟
من که فکر میکنم گل به راز زندگی اشاره کرده است
هر چه باشد او گل است
گل یکی دو پیرهن بیشتر ز غنچه پاره کرده است....(قیصر امین پور)
برچسبها:
(این عکس و بهار90 از گلهای باغچه مون گرفتم)
برچسبها: